حجت الاسلام و المسلمين دكتر ابراهيمي استاد حوزة علميه قم و دانشگاه شهيد بهشتي كه سالهاي تدريس درس حقوق را بر عهده داشته است . فعاليت در گروه حقوق دفتر همكاري حوزه و دانشگاه و مجله آئينه معرفت از ديدگاه فعاليت هاي علمي وي به شمار مي رود. مقالات همزيستي مسالمت آميز در اديان، مباني […]
حجت الاسلام و المسلمين دكتر ابراهيمي استاد حوزة علميه قم و دانشگاه شهيد بهشتي كه سالهاي تدريس درس حقوق را بر عهده داشته است . فعاليت در گروه حقوق دفتر همكاري حوزه و دانشگاه و مجله آئينه معرفت از ديدگاه فعاليت هاي علمي وي به شمار مي رود.
مقالات همزيستي مسالمت آميز در اديان، مباني فلسفي حقوق بشر ، مباني فلسفي كلامي جهاد در اديان و اسلام و كتاب هاي درآمدي بر حقوق اسلام و حقوق بين الملل اسلامي از تأليفات وي در زمينه حقوق به شمار ميرود.
جايگاه حقوق بشردوستانه در تفكر اسلامي كجاست؟
موضوع حقوق بشردوستانه، بشر و انسان به ما هو انسان است و لذا بسياري ممكن است اين معنا را اشتباه بگيرند و هر نوع حمايتي را كه از هر انساني شخصي انجام ميدهد آن را به عنوان حقوق بشردوستانه بگيرند، در حاليكه حمايتها اشكال مختلفي دارد. از زماني كه انسان بوجود آمده است، انسانها در قالبهاي مختلفي از يكديگر حمايت كردهاند، گاهي در قالب قومي، نژادي و فاميلي , هموطني و…
كم كم با پيدايش اديان مسئله حمايت ديني مطرح گرديد. مسلمانها، يهوديان، مسيحيان و به طور كلي پيروان هر آييني در طول تاريخ از همكيشان خود حمايت كرده است. با انشعاب اديان و پيدايش فرقهها و مذاهب مختلف، حمايت مذهبي مطرح گرديد است و اين مفهومي اخص از حمايت ديني است.
از اين نمونه حمايتها در تاريخ بشر فراوان داريم، اما حقيقت اين است كه هيچ كدام از اين گونه حمايت در قالب حمايت بشردوستانه گنجانده نميشود. حمايت بشردوستانه، حمايتي است كه از انسان بماهو انسان بدون هيچگونه قيدي صورت بگيرد. اين معنا تاريخش بسيار جديد است به اين معنا كه جز در تفكر اسلامي اين معنا مطرح نبوده است. البته عدهاي معتقدند كه اعلاميه كوروش كبير، مظهري از حقوق بشردوستانه است، ولي بايد گفت: «اعلاميهاي كه از كوروش منتشر شده است فرازهايي موجود است كه مبين اين معاني است ولي حقيقت كار او، كار بشردوستانه نبوده است زيرا كورش يك كشورگشا است و آزادي يهوديان و … سياستي آرام بخش بوده كه بسياري از كشورگشايان چنين سياستي را اتخاذ كرده اند در حاليكه حقوق بشر دوستانه مبتني بر عشق انسانگرايانه است.
آيا حقوق بشردوستانه با ظهور و پيدايش اسلام، پابه منصه ظهور گذاشت؟
اگر اسلام را به معناي شريعت ابراهيم و پيامبر را ادامه دهندة شريعت ابراهيم بدانيم، تاريخ حمايت بشردوستانه به قبل از بعثت برخواهد گشت و مدعي هستيم كه اولين لايحة جهاني حقوق بشر، قرارداد حلف الفضولي است كه در سن ۲۴ سالگي پيامبر بسته شده است. در اين قرارداد، پيامبر صلي ا… عليه و آله و سلم با همپيمانانش بر اين معنا و تأييد كردند كه از اين پس نگذارند در مكه انساني مورد ستم قرار گيرد و اين عنوان اعمّي از مسلمانان و غيرمسلمانان و بوميان مكه و غير بوميان است. اين البته قرارداد، يك قرارداد با محدوديت زماني و مكاني است. اما اينكه به آن لايحه جهاني ميگوئيم به اين معناست كه بعد از بعثت پيامبر صلي ا… عليه و آله و سلم،اين پيمان حالت جهاني به خود گرفت و پيامبر صلي ا… عليه و آله و سلم نيز همچنان پايبند به آن بود. به عبارت ديگر، اين قرارداد را اسلام نسخ نكرده است بلكه آنرا تشديد كرده است به اين معنا كه آن را در قالب احكام شريعت جهاني اسلام بيان كرده است.
آنچه كه گفتن آن ضرورت دارد اين است كه در جهاني بودن اسلام كسي ترديد ندارد.
حقيقت اين است كه قبل از اسلام هيچ پيامبري با داعيه جهاني كار خود را آغاز نكرده است و حضرت محمد صلي ا… عليه و آله و سلم اولين پيامبري است كه كار خود را با داعيه جهاني و هدايت همه انسانها آغاز كرده است. و اسلام به عنوان آيين جهاني، اين قرارداد را به عنوان يك اصل مسلم در شريعت خود گنجاند. و شاهد بر اين معنا نيز سخن پيامبر اكرم صلي ا… عليه و آله و سلم است كه ميفرمايد: من سمع منادياً ينادي … هر كسي از مسلمانان كمك بطلبد بايد به كمكش بشتابند و هر مسلماني كه اين كار را انجام ندهند از صفت مسلماني بدور است. لذا ما امروز از فلسطينيها به خاطر انسان بودن آنها حمايت ميكنيم. پس در اسلام حقوق بشردوستانه به عنوان يك اصل مهم قبل از بعثت پيامبر صلي ا… عليه و آله و سلم مطرح شده است و پس از بعثت پيامبر صلي ا… عليه و آله و سلم تعهدش را به عنوان اصل اسلامي مطرح كرده و موضع حمايت بشردوستانه خود را در كل جهان از هر انساني ابراز داشته است.
امتيازات معنا و مفهوم حقوق بشردوستانه در اسلام چيست؟
امتياز اسلام خيلي روشن است. امروز اگر دنيا سخن از حمايت بشردوستانه ميزند تصنعي است يعني موضع آنان يك موضع سياسي است و مسئله شعار دلپسندي است كه در دنيا چون جالب است و ميخواهند افكار عمومي را متوجه خود كنند آن را مطرح ميكنند و به خاطر اين نيست كه از دين و عقيدهشان اقتباس شده باشد و آن را باور قلبي خود بدانند، در حاليكه اسلام آن را به عنوان باور قلبي و مهمترين اصل اسلامي مطرح ميكند و اصولاً در غرب هم اگر اين معنا مطرح شده است، در اثر تأثيرپذيري از تفكر اسلامي است. چرا كه در مجموع دانشها و علوم مختلفي كه اروپائيان در زمينه حقوق بيشترين تأثير را از اسلام داشته اند و همه نوآوريهايي كه در تفكر پروتستان مشاهده مي شود، به اعتراف خود رهبران پروتستان برگرفته از تفكر اسلام است. به عنوان مثال ژان ژاك روسو در كتاب قرار داد اجتماعي ايجاد جمهوري مسيحي را محال ميداند و مي گويد : جمهوري مسيحي يك متناقض است و بلافاصله ميگويد پيامبر اسلام عاليترين روش را براي اداره جهان انتخاب كرد و تا زمانيكه مسلمانان در مسير انديشه پيامبرشان حركت كردند سرور جهان بودند و زماني به نكبت گراييدند كه سيره و روش پيامبر را فراموش كردند. و يا ولتر چهرة ديگر پيروتستان كه در انقلاب فرانسه نقش او نيز غير قابل انكار است به عنوان آرزوي دست نيافتني ميگويد اي كاش ما اروپائيها ميتوانستيم آزادي را كه تركان مسلمان نسبت به بيگانگان در قلمرو خودشان اعمال ميكنند، ما ميتوانستيم آن آزادي را به همكيشان خود بدهيم. يعني بدوراني كه در اروپا جنگ مذهبي بيداد ميكرد و در اين حال ولتر چنين آرزويي را ميكرد. پس بيترديد اين انديشه براي اسلام است. سخن از اينكه چه امتيازي در تفكر اسلامي بر ديگر تفكرها وجود دارد نبايد مطرح شود بلكه بايد گفت: اين فكر از كجا گرفته شده است. و دنيا تحت چه عنواني سخن از حقوق بشردوستانه را مطرح كرده است. نتيجه اينكه شعار حمايت بشر دوستانه در هيچ جايي وجود نداشته جز در اسلام و اين از افتخارات اسلام است.
عدهاي قائل به اين امر هستند كه موضوع حقوق بشردوستانه انسان به طور كل است ولي عدهاي ديگر معتقدند در اسلام افراد تحت عناوين امان يا ايمان تحت حمايت حقوق بشردوستانه قرار ميگيرند. نظر شما در اين خصوص چيست؟
بحث امان مخصوص جنگ است نه در خارج از جنگ. بايد بدانيم يك نظام در زمان جنگ چگونه فكر ميكند و در زمان صلح چگونه؟ با دشمن حربي چگونه برخورد ميكند و با كساني كه طرف جنگ نيستند چگونه برخورد ميكند. مسئله امان براي كساني است كه در جنگ رو در روي مسلمانها قرار گرفتهاند و اينها ميتوانند با امان در قلمرو اسلام آمد و رفت داشته باشند و علم بياموزند. اين بحث در رابطه با دشمنان خوني اسلام است كه كمر به نابودي اسلام بستهاند وگرنه پيامبر صلي ا… عليه و آله و سلم هيچگاه نگفته كه اهل كتاب مسلمان شوند. تمام اعتراض پيامبر صلي ا… عليه و آله و سلم اين است كه چرا اهل كتاب با بتپرستان بر ضد خداپرستان همكاري ميكنند. و لذا پيامبر صلي ا… عليه و آله و سلم همة اهل كتاب اعم از مسيحي، يهودي و زردشتي و… را دعوت ميكند كه پيرامون كلمة الله با مسلمانان همكاري داشته باشند.
قرآن به پيامبر صلي ا… عليه و آل و سلم ميفرمايد: «به آنها بگوئيد، اگر بيائيد پيرامون يك كلمه كه ما و شما هردو بدان باور داريم تفاهيم نمائيم كه جز خدا را نمي پرستيم و براي او چيزي را شريك قرار ندهيم و جز خدا را مؤثر در سرنوشت خود ندانيم و اگر آنها اين پيشنهاد انساني و سازنده را نپذيرفتند پس به آنها بگوئيد كه شما خود شاهد باشيد كه ما با شما مشكل نداريم. و اين شما هستيد كه حاضر نيستيد ما را به عنوان گروه نجات بخش و اهل فلاح مورد شناسايي قرار دهيد و به ما نيز حقوق انساني دهيد كه بتوانيم با اعتقاد ويژة خودمان زندگي كنيم.»
يكي از دانشمندان ايتاليايي كه سابقه كشيشي در اين كشور داشته در ملاقات حضوري بمن مي گفت در سخر انيائي كه در مجامع مذهبي دارم مي گويم «اسلام ۱۴۰۰ سال قبل آمده اهل كتاب را به رسميت شناخته است.» و در سورة مائده مي گويد فاستبقوا الخيرات… خدا نخواسته كه يهود و نصاري و مسلمان امت واحد باشند. يعني خدا خواسته كه شما را در آنچه كه به شما داده بيازمايد.يهودي را با تورات مسيحي را با انجيل و مسلمان را با قرآن پس بيائيد در خيرات با يكديگر مسابقه بدهيد. اين مسابقه در اصول انساني رسالت اسلام است. اما امان مربوط به جنگ است. بله در مورد گروهي كه آمدند مسلمانان را نابود كنند نيز، اسلام حتي نسبت به دشمن خود هم از اصول انساني تجاوز نميكند. و ميگويد: «فان اعتزلوكم فلم يقاتلوكم فما جعل الله لكم عليهم سبيلاً. اينها همين قدر اسلحه زمين گذاشتند, جنگ پايان پيدا ميكند و ديگر شما حق نداريد كمترين تجاوزي كنيد.» و در جاي ديگر حتي در مورد مشركان مي گويد: «هر زمان كه آنها (بتپرستان) تمايل به صلح پيدا كردند تو هم با تمام آمادگي به طرف صلح بشتاب و مطمئن باش كه هرگز خدا نخواهد گذاشت كه اينها از صلح بر ضد تو سوء استفاده كنند.»
عدهاي معتقدند كه حقوق بشردوستانه تنها در زمان جنگ كاربرد دارد؛ نظر شما در اين خصوص چيست؟
حقوق بشردوستانه در همه جا كاربرد دارد. در زمان صلح هم كاربرد دارد. خدمت به انسان به ما هو انسان. اگر قرآن ميگويد: «لا ينهيكم الله عن الذين لم يقاتلوكم في الدين …» اين اصل حقوق بشردوستانه را بيان ميكند. يعني خدا خدمت به هر انسان كه صرفاً با شما وارد جنگ نشده و در صدد نابودي شما نيست را توصيه ميكند بلكه به شما مي گويد در مورد آنان نيكي كنيد و با عدالت بر خورد داشته باشيد زيرا خداوند نيكوكاران را دوست دارد بلي نسبت به آنها كه طرف جنگ شما هستند با لطف رفتار نكنيد.
گفته ميشود در جنگ احد مردم مكه مسلمانان را كشتند و مثله كردند. پيامبر صلي ا… عليه و آله و سلم وقتي نگاهش به جنازة مثله شدة حمزه افتاد آنقدر ناراحت شد كه فرمود: «در برخورد بعدي من هم مقابله به مثل ميكنم و چند برابر از آنها را مثله خواهم كرد.» آيه نازل شد كه اگر ميخواهيد مجازات كنيد به اندازهاي حق داريد كه به شما ستم شده است اما اگر اينكار را نكنيد براي صابران بهتر است. و پيامبر صلي ا… عليه و آله و سلم بعد از نزول آيه فرمود: «حتماً صبر ميكنم.» و اعلام عمومي ميكند كه شما حق نداريد كافري را مثله كنيد حتي دشمن خوني خود را بنابراين چه هم در مورد جنگ و صلح، اصول بشردوستانه در حد اعلاي خود در اسلام جاري ميشود.
آيا اقدامات تلافيجويانه در اسلام تجويز شده است؟
بله مگر امروزه در آمريكا، در برابر حمله ۱۱ سپتامبر بن لادن در افغانستان چه كار ميكند ؟ مقابله بمثل در واقع از لحاظ حقوق بينالملل هم اشكالي ندارد. درست است كه اسلام آيين رحمت است. اما با مجرمان و جانيان بالفطره برخورد انساني كردن روش موفقي نيست.
فلسفه جهاد در اسلام دفاع است و دفاع هم چيزي است كه امروز حقوق بينالملل به عنوان ظريفترين مسئله بيان مي:ند. متفقين آمدند بر ضد صدام حمايت از كويت كردند و اين چيزي غير از مسئله دفاع از كشور خود آنها بوده است. دفاع اصل مثبتي است كه نه تنها انسان بلكه يك مورچه هم از خود دفاع ميكند. دفاع نه تنها حق است بلكه وظيفه است. دفاع مقابله به مثل در قالب دفاع است نه به معناي نقض حقوق بشر. دفاع هيچگاه با حقوق بشر منافات ندارد. حقوق بشر اين است كه انسان در مقابل انسان اگر جنايتي نكرده نميتوانيم حقوق او را زير پا بگذاريم. اما در جائي كه فردي آمده مرا نابود كند معنا ندارد كه بايستم تا مرا بكشد اين مخالف با عقل و منطق است. اصلاً اينكه شوراي امنيت خود را موظف ميداند كه از راههاي مختلف جلوي نقض حريم و حمله كشوري به كشور ديگر را بگيرد خيري غير دفاع نيست يكي پس حمايت دوستانه شد اسلام دفاع دارد. منتها يوطي خلط ميكنند مسائل را. مسائلي كه اسلام آنها را در زمان جنگ مطرح ميكنند همان را بمعناي روشن بر خورد اسلام در دوران صلح درحاليكه ربطي به هم ندارند.
آيا حقوق بشردوستانة امروز، محدوديت زماني و مكاني دارد؟
پس آنچه كه در سن ۲۴ سالگي پيامبر صلي ا… عليه و آله و سلم رخ داده به عنوان اصل ثابت در اسلام بيان كرده و آن را جهاني نموده است شاهد اينكه امام حسين عليه السلام در مدينه زمان ولايت وليد بن عتبه به حلف الفضول استناد كرده است براي اسلام است و اروپائيان آن را از اسلام گرفتند تدوينكنندگان اين قوانين در اروپا پروتستانها يعني رهبران انقلابهاي مبتني بر انديشه پروتستان بودند و آنها انديشههاي خود را از اسلام گرفت اند دائمي بودن اين انديشه اسلام است و الگوي پروتستانها هم ارزشهاي اسلام بوده است. پس حقوق بشردوستانه از ديدگاه اسلام داراي محدوديت نيست بلكه دائمي و هميشگي است.
اسلام چه حقوقي را براي اسرا ميشناسد؟
برخي با استناد به بحث رقيّت و بردگي گفتهاند كه اسلام روش با حقوق بشر در مورد ايران منافات دارد و ايراد گرفته اند كردند كه چرا اسلام بردگي دارد؟ در پاسخ بايد گفت: اين اشكال، اشكال مشترك تمام اديان است. مسلم بردگي با حقوق انساني و حقوق بشر منافات دارد ولي اين اشكال مشترك است. آيا واقعاً اسلام بردگي را به عنوان اصل اولي قبول كرده است. ما احكام اولي و ثانوي داريم. اگر ما در بيابان آب نداريم در چنين شرايطي اگر شراب موجود باشد و ما مختار باشيم كه شراب بخوريم يا از تشنگي بميريم كدام بهتر است؟ شراب خوردن درحكم ثانوي و در مقام ضرورت جايز است. اما همين شراب درحكم اولي حرام است. بحث سر اين است كه آيا اسلام كه بردگي را امضا كرده است مثل مسيحيت و يهوديت آن را به عنوان حكم اولي امضاء كرده است يا به عنوان حكم ثانوي به جواب اين است كه: اسلام به عنوان ضرورت آن را امضاء كرده است. در حاليكه در مكاتب يهودي و مسيحي و …بعنوان اصل اولي پذيرفته شده است. مثلاً ارسطو ميگويد زندگي بدون برده محال است. منتسكيو در رابطه با سياهان ميگويد ما آنها را انسان نميدانيم و اگر آنها را انسان بدانيم مثل اين است كه در مسيحيت خود شك كرده باشيم. گونه بينش را ميگويند بردگي به عنوان اولي. اما اسلام ميگويد: آدم نه غلام به دنيا آورده و نه كنيز. همة مردم آزادند جز آنكه در اثر سياست غلط و بي لياقتي كسي، بردگي را براي خود انتخاب كرده باشد اين تصميم خدا نيست بلكه تصميم انسانهاي دون همت است. پس اسلام آمده و براي مبارزه با بردگي اولا انديشه بردگي را محكوم ميكند. سؤال اين است كه چرا القاء نكرده است؟ جواب اين است كه يك قانونگذار با خرد قبل از اينكه دستوري بدهد بايد زمينه امكان اجراي آن را فراهم كند. وگرنه اگر كسي بيايد تكليف بكند اولين ضررش اين است كه كسي توجهي به آن نميكند. اسلام در برابر انديشه بردگي در مقابل قانون حاكم بر كل جهان ميايستد و به تدريج بردگي را نفي ميكند.
اسلام بردگي را زشتترين روش و گناه بزرگ معرفي ميكند اما بجاي آنكه مستقيم بردگان را آزاد اعلام كند و عواطف همة مردم دنيا را براي شكست اين فرمان بسيج كند،راه ها غير مستقيم را پيش گرفته و لذا اولاً بردگي بصورت خود فروشي و بردگي به خاطر بدهكاري را محكوم كرده و تنها در مورد اسراي جنگي مسئله بردگي را مطرح كرده است. و ميگويد اسرا را نيز در پايان جنگ با منت يا بدون منت آزاد كنيد. پس در حقيقت، در رابطه با اسرا هم قرآن پيشنهاد بردگي نداده بلكه به عنوان اصل ثانوي آنهم بر اساس اجتهاد فقها در مورد اسيران جنگي بردگي تجويز شده است آن هم در موقعي كه آزادي او خطري براي اسلام بدنبال داشته باشد به اين معنا كه در صورتيكه اسير پس از آزاد شدن خطر جمع آوري ساز و برگ و نيرو عليه اسلام را داشته باشد و در مقام دفع اين خطر فقهاء اسلام معتقدند كه آنها را بجاي نگاهداري در قالب اردو هاي بيگاري بايد بصورت توزيع كردن بين خانواده مسلمان، آنها را به عنوان برده بگيريم. يعني اسلام به جاي اردوهاي بيگاري ترجيح داده كه آنها موقتاً بين خانواده مسلمانها پخش شوند تا بزرگواري و گذشت و فرهنگ اسلامي را ياد بگيرند تا شرايط براي آزادي آنها فراهم شود. پس اينها از باب ضرورت است و باز در اين عنوان هم هزار راه برابر فرار از آن در نظر گرفته و فكر ميكنم الان هم موضع اسلام از آنچه كه در سازمان ملل وجود دارد برتري دارد. به اين معنا كه الان در قراردادهاي بينالمللي اين مطلب گنجانده شده كه همه اسراي در جنگ، بايد بدون كمترين امتيازي بايد آزاد شوند. اين خوب است ولي موضع اسلام خوبتر است. به اين اينها كه اينجا آمدند آزادي اسرا را در پايان جنگ قانوني كردند ولي فكر نكردند دولتي كه اسير ميگيرد بايد داعي براي گرفتن اسير و حفظ او داشته باشد. يعني اگر كسي كه ميخواهد اسير بگيرد فقط بايد پول خرج كند و خطرات اين كار را تحمل كنند، اصلا او را نخواهد گرفت و برفرض گرفتن او را حفظ نخواهد كرد زيرا دشمن را گرفته تا در پايان آزادش كند و امتيازي را بدست آورد نه اينكه فقط پول خرج كند بدون هيچ گونه امتياز البته اسلام نگفته حتماً فدا بگير ولي حق فدا گرفتن را براي دولت گيرنده اسير محفوظ گذشته. لذا مبادله اسر در اسلام مطرح بوده است و اين در حقيقت حمايت و به نفع اسيران است در حاليكه آنچه امروز در قراردادهاي بينالمللي آمده زمينه را براي نابودي اسيران در طول جنگ فراهم كرده است.
نقش ترور در فقه اسلامي را چطور ارزيابي ميكنيد؟
ترور يعني كشتن افراد بدون منطق. ترور يك مفهوم بسيار پيچيدهاي است. تروريسم چيست و چه نوع كشتني ترور به حساب ميآيد. آيا واقعاً اگر كسي را غافلگيرانه و بدون خبر بكشند هر چند حكم اعدام او بوسيله قاضي عدالت صادر شده باشد اين ترور است؟ اگر اينگونه باشد ما نبايد در جنگ دشمن را غافلگير كنيم.
جنگ و گريز خود نوعي غافلگيري است. اين دفع حمله و نوع دفاع است. براي دفاع كسي نميتواند نوع دفاع را مشخص كند.
لذا مفهوم تروريسم مفهوم پيچيدهاي است كه هنوز كسي معناي جامع و كاملي از آن ارائه نداده است. لذا گاهاً معناي ترور و تروريسم را با و دفاع خلط ميكنند. درست مثل آنچه كه در مورد حمايت سياسي مطرح است. زماني پناهنده را ميگفتند بايد تحت حمايت قرار داد. اما كم كم فهميدند كه اينها همه در خور حمايت نيستند. و بتدريج گفتند مجرمان فراري در خور حمايت نيستند اما آنها كه براي مكتب و ايدئولوژي و حقوق انساني پناهنده ميشوند را بايد حمايت كرد و پناه داد. ولي در مورد معناي پناهنده سياسي، معناي جامع و مانعي وجود ندارد. اسلام كشتن انسان را بدون جرم محكوم كرده و به عنوان بزرگترين گناه معرفي ميكند و اين نصّ صريح قرآن است كه جان انسان تنها در اثر دو علل در معرض خطر قرار ميگيرد يكي آنكه كسي را كشته باشد و ديگر آنكه عامل فساد شده باشد. هيچ راهي براي اينكه كسي را خارج از اين دو معنا مجازات نموده و حكم قتلش را صادر كنيم نيست. در صورتيكه عامل يكي از اين دو كار يعني قتل و فساد باشد اگر حكم اعدام كسي را صادر كنيم، و حكم را به او نگوئيم و آن را اجرا كنيم، اين گاهاً رعايت حال متهم خواهد بود. از اينجاست كه اسلام ميگويد : همه نيازهاي اسير را تأمين كن گرچه فردا بخواهي او را به قتل برساني. اينها توصيههاي انساني است.
ترور به معناي واقعي اين است كه كسي را بدون آنكه مستحق مجازات باشد، مجازات كنيم بدون آنكه جرم او ثابت شده باشد اما اگر حكم دادگاه را بخواهيم اجرا كنيم، اطلاع يا عدم اطلاع مجرم چه فرقي ميكند؟
اگر در پايان صحبتي داريد بفرمائيد
جنگهاي اسلامي همه جنگهاي دفاعي است. احكامي كه احياناً سوژه براي ديگران قرار گرفته از باب خلط مبحث است آمدند، احكام اوليه اسلام را با احكام ثانويه خلط كردند. موضعي كه اسلام در برابر دشمن محارب به كار گرفته بود را عفياي استراتژي ثابت اسلام چه در زمان جنگ و چه زمان صلح گرفته اند خوب وقتي كسي را بكشي اين احتمال است كه سنگي به تو پرتاب كند.
لذا دفاع در برابر مهاجم حكم اولي نيست. بلكه حكم اولي در اسلام اين است: تعالو الي حكمه سواء بين و بينكم الا نعبدالله و لا مشرك به شيئاً. و اين كارنامه و مارك اصلي اسلام است. چيزي است كه اسلام آن را در اولين روز، شعار خود قرار داد و تا آخرين روز به آن پايبند بود. لذا پيامبر اكرم صلي ا… عليه و آله و سلم موقعي اولين منشور را در مدينه صادر كرد (كه به گفته برخي اولين حقوق اساسي جهان است). اين منشور براي يهوديان و بتپرستان كه در مدينه زندگي ميكردند حقوقي را در نظر گرفته است. و بيان ميكند كه هر كس در مدينه زندگي ميكند امت واحدي است كه بايد در تمام زمينهها با هم همكاري كنند.
اين منشور موقعي امضاء شده كه پيامبر تازه به مدينه آمده و قدرتي نداشت حال اگر مقايسهاي كنيد بين امتيازات منشور امتيازات صلح نجران كه در دوران قدرت پيامبر و مسلمانان در مورد گروهي ضعيف صادر گرديده ميبينيد كه امتيازاتي كه در صلح نجران آمده، در اوج قدرت اسلام شكل گرفته پر رنگ از امتيازاتي است كه در بدو ورود پيامبر به مدينه منعقد شده است.
نظرات