حجت الاسلام و المسلمين احمد مبلغي از محققان و پژوهشگراني است كه تا كنون بيش از ۶۰ مقاله و تأليف در زمينه حقوق به رشته تحرير در آورده است. وي علاوه بر كرسي تدريس در دانشگاهها و حوزههاي علميه هم اكنون مسئوليت مركز تحقيقات مجمع تقريب مذاهب اسلامي مركز قم و پژوهشكده فقه و حقوق پژوهشگاه […]
حجت الاسلام و المسلمين احمد مبلغي از محققان و پژوهشگراني است كه تا كنون بيش از ۶۰ مقاله و تأليف در زمينه حقوق به رشته تحرير در آورده است. وي علاوه بر كرسي تدريس در دانشگاهها و حوزههاي علميه هم اكنون مسئوليت مركز تحقيقات مجمع تقريب مذاهب اسلامي مركز قم و پژوهشكده فقه و حقوق پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي را نيز بر عهده دارد.
شما به عنوان يکی از حقوقدانان حوزوی و دانشگاهی کشور چه تفاوتی ميان حقوق بشردوستانه و حقوق بشر مي بينيد ؟
تفاوت بين حقوق بشر و حقوق بشردوستانه يک تفاوت کاملاً روشنی است و حقوق بشردوستانه به قواعد و مقرراتی نظر شده که در گروه متخاصم در عرصه مخاصمات مسلحانه بايد آن قواعد و مقررات را رعايت کنند پس صرفاً حقوق بشردوستانه منحصر است به قواعد و مقررات ناظر به عرصه تخاصم و عرصة جنگ در حال که حقوق بشر به يک حقوق شهروندی نظر دارد که در عرصة مدنی در جامعه بايد مورد توجه قرار بگيرد اين تمايز که حقوق بشردوستانه مربوط به عرصة جنگ و حقوق بشر مربوط به عرصههای سياسی و اجتماعی است تمايزی است که اين دو را از هم جدا میکند.
شما اشاره کرديد به بحث انحصاری بودن حقوق بشردوستانه در مخاصمات، با توجه به شرايط کنونی سياسی و اجتماعی جهان و منازعات و مخاصمات گسترده جهان و منازعات و مخاصمات گسترده که در سطح جهان امروزی داريم ضرورت تبيين بشردوستانه را در سطح بينالمللی را چگونه ميبينيد؟
با توجه به اين جنگ که در صورتی که رخ بدهد ممکن است به ويرانیهای بسياری با ابعاد مختلف و يا بازتابهای بسيار و گاهی ماندگار بادی تلاش نمود تا جنگ رخ ندهد يعنی هر کوششي که در راه جلوگيری از جنگ انجام بگيرد يک کوشش انسانی و الهی است و در هر مرحلة دوم کوشش بشود که اگر جنگی هم رخ داد ابعاد اين جنگ و ابعاد تعدی و تجاوز در عرصه جنگ به حقوق انسان حاکم بشود و يا از بين برود يک کوشش انسانی الهی و اسلامی است و حقوق بشردوستانه هم در واقع عبارت است از مقرراتی که بر دوش آنها با جلوگيری از تعدی به حقوق انسانها در جنگ و حقوق مصدومان و مجروحان و بيگناهان و حقوق نسلهای آينده نهاده شده است بنابراين چون طبيعت جنگ يک طبيعت تخريب گراست و گاهی ابعاد اين تخريب از کنترل خارج میشود و گاهی ممکن است نسلهای آتی و آينده را هم پوشش بدهد و در بر بگيرد لذا هر چه بتوان به سمت يک اجماع، يا به سمت يک توافق کلی به پيش رفت که حقوق بشردوستانه پا بگيرد و توجه به اين حقوق برجستهتر بشود و به عنوان يک حرکت و جريان جهانی بيشتر پا بگيرد از زوايای مختلف از زواية دين اسلام و از زاوية حتی کسانی که از موضع اسلام نگاه نمیکنند يک کار خوب مشروع و مقبول از ديدگاه دين اسلام است از و از با توجه به اين نکته بايد واقعاً يکی از ضرورتها و اولويتها رو اين قرار بدهيم که حقوق بشردوستانه به عنوان يک محور در زمرة تلاشها و کوششهای ما قرار بگيرد و حتی همکار و هماهنگی با کشورهای ديگر با علتهای ديگر با اديان ديگر در اين زمينه يک کوشش در خور است و به ويژه که اسلام ظرفيتهای بسياری را در اين زمينه دارد و ميراث به جا مانده از اسلام ميراث شفاف، گويا و رسايي نسبت به اين حقوق يعنی حقوق بشردوستانه در عرصة جنگ دارد.
راه رسيدن به اين اجماع جهانی و مذهبی که اشاره کرديد از چه طريقی بايد باشد؟
حقوق بشردوستانه دارای يک ظرفيت نهفتهای است که اين ظرفيت امکان يک اجماع را و يا نزديک شدن به يک اجماع را فراهم میآورد يعنی اين ويژگی حقوق بشردوستانه است حتی حقوق بشر چنين ويژگی ندارد چون بشر بسيار در معرض اختلاف ديدگاهها ميان فرهنگها اديان و يا جوامع است و چون اين اختلاف ديدگاهها گاهی خيلی فاحش میشود به جای اينکه اجماع را نسبت به حقوق بشر سبب شود گاهی خود منشاء يک سری اختلافهای میشود حقوق بشر اين طبيعت را دارد اختلاف و لو ديدگاهی ديگر گاهی اوقات اختلاف ديدگاهی به اختلاف عملی هم میانجامد میبيند که يک مجموعهای حقوق يک جامعهای را ممکن است ناديده بگيرند حقوق بشر زمينة ايجاد اختلاف را در خودش به يک نحوی دارد اگر چه نقاط اتفاق و اجماع در حقوق بشر هم کم نيست نقاطی اشتراکی که اسلام با غير اسلام يا غرب دارد نسبت به حقوق بشر کم نيست ولی نقاط اختلاف هم نقاط ممکن است مهمی باشند، اما حقوق بشردوستانه ظرفيت بالاتری برای جلب اتفاق همگانی و جلب يک اجماع جهانی دارد چرا؟ چون در حقوق بشردوستانه اولاً يک مقرراتی و با قطع نظر از مشروعيت و يا عدم مشروعيت جنگ ارائه میشود يعنی ممکن است جنگ نامشروع باشد و در عين حال اين حقوق در آن بتواند مطرح بشود چون با قطع نظر از اين جنبه شکل میگيرند لذا اگر اختلافی باشد نسبت به اصل جنگ ممکن است اتفاقی صورت گيرد.
پس اصل جنگ مورد اختلاف است اما به هر حال در آن عرصه میشود صحبت کرد و گفتگو کرد و حقوقی را قائل شد اين يک ظرفيت که با قطع نظر از مشروعيت جنگ در حقوق بشردوستانه وجود دارد و دوم اينکه يک جنگ هميشه طرفين است يعنی چنين نيست که قاهر مطلق در جنگ يک طرف باشد و مقهور مطلق در جنگ طرف ديگر يا حتی آن کشوری که مقهور میشود مقهور مطلق نيست آنها هم میتوانند اسير بگيرند يا لذا نفع طرفين در ترويج حقوق بشردوستانه نهفته است و اين خود يک زمينة ترغيب و تحريک در به حرکت به سمت پذيرش حقوق بشردوستانه است و در ديگر ظرفيتهای نهفته در حقوق بشردوستانه اين است که وجدان عمومی جهانی به صورت قاطع در پشت در اين مقررات ناظر به عرصة جنگ و تأمين حقوق افراد در عرصه جنگ نهفته است شايد هيچ قانونی اين همه وجدان و افکار عمومی را با خود همراه نداشته باشد و لذا گاهی جنگی در جايی رخ میدهد مشاهده میکنيد که همه از همة مليتها پا به عرصه گذاشته و حضور پيدا میکنند و جنگ محکوم میکنند و يا اظهار نظر میکنند لذا اين پشتوانه قومی رو هم دارد که در واقع دستيابی به اجماع را امکان پذير میسازد تحقق آن را نسبت به حقوق بشر امکان پذيرتر میسازد که يکی ديگر از ظرفيتهای حقوق بشردوستانه در ارتباط با پارهای از مقررات حقوق بشردوستانه مطرح میباشد. نظر دارد به محدود کردن استفاده از هر گونه سلاحی اين واقعيت نهفته است که اگر سلاح بی هدف مورد استفاده قرار بگيرد کل بشريت متضرر بشود اينجا نه بحث سر اين است که اگر اين سلاح به کا رگرفته شود در واقع به نسل بشر و به کل محيط زيست و به زندگی انسانی و بشری لطمه و ضرر دارد يعنی خود يک ظرفيت بالای و يک عامل مهمی برای ايجاد توجه به اين حقوق بشردوستانه و تقويت حرکت به سمت تثبيت آن به شمار محدود.
شما اشاره کرديد به ظرفيتهايی که در حقوق بشردوستانه برای رسيدن به يک اجماع جهانی وجود دارد برای آنکه اجماعی رو نبت به خودش ايجاد بکند با توجه به اين ظرفيتها اديان الهی به ويژه دين اسلام که ما اعتقاد به جهان شمولی آن داريم چه نظر در مورد حقوق بشر دوستانه دارد؟
در اين رابطه بايد چند نکته را متذکر شد نکته اول اين که ما بايد ببينيم اصل در اسلام بر جنگ است و يا بر صلح؟
درست است که در حقوق بشردوستانه به اصل جنگ توجه نمیشود يعنی به بعد از جنگ نظر دارد ولی مبانی حقوق بشردوستانه با مبانی مشروعيت جنگ بی ارتباط نيست يعنی ممکن يک مبانی واحدی در وراء هر دو باشد به همين خاطر اگر بخواهيم ديدگاه اسلام را کشف کنيم يکی از راههای کشف حقوق بشردوستانه از ديدگاه اسلام اين است که ببينيم که اسلام نسبت به اصل جنگ چه ديدگاهی دارد تفاوت است بين اينکه شما بگوئيد اسلام اصل جنگ را میپذيرد. وقتی يکی فرهنگی اصل را بر جنگ میگذارد ولی بايد حالا واقعاً اينطور است؟ اسلام اصل را بر جنگ نگذاشته شواهد بسياری وجود دارد اسلام جنگ را اگر هم پذيرفته است و سخن از جهاد به ميان آورده بينا به ضرورت است يعنی چطور همه انسانها به اين مطلب اقرار يا اعتراف دارن که گاهی به رقم همه کوششها برای عدم وقوع جنگ، جنگ رخ میدهد در اين صورت دفاع در برابر جنگی که رخ میدهد بر يک ملتی که به آن حمله میشود لازم است و دفاع اگر چه يک نوع پذيرش جنگ است اما هيچگاه به معنای اصل را بر جنگ گذاشتن نيست به نظر میرسد که اسلام صلح رو به عنوان اصل پذيرفته است در قرآن هم داريم (و ان جنحوا للسلّم فاجنح لها) اگر تمايلی نشان دادن به سلم و صلح و عدم جنگ تو هم تمايل نشان بده لذا اصل را بر جنگ نگذاشته و ضمناً بدست میآيد اگر گاهی جنگ را نيز پذيرفتن از باب اين است که طرف مقابل تمايل ندارد مشکل عدم تمايل طرف است جنگ در اسلام يک جنگ حداقلی است ممکن است حالا در اسلام جنگهای زيادی رخ داده باشد ولی چون موراد زياد است جنگ اصل نيست اگر در اسلام جنگهايی رخ داده يا کسانی بودهاند که اصل صلح را رعايت نکردهاند ممکن است برخی خرده بگيرند که در اسلام جنگهای بسياری رخ داده اولاً همه جا جنگ رخ میدهد شايد بيشتر از آن چه در اسلام رخ داده در عين حال اگر اين خورده گيری باشد بايد گفت اين جنگها يا به علت بوده که يک سری حکومتها در طول تاريخ بودهاند که رعايت اين اصل را نکردهاند مثل جنگهايی که بر امير المؤمنين علی بن ابيطالب عليه السلام تحميل میشود که نه اين که حضرت واقعاً حکومتش يک حکومت جنگ طلب است. حداقل بودن جنگ در اسلام به معنای اين نيست که عملاً در مواردی جنگ خيلی کم بشود. گاهی جنگ ابتکار ايجاد جنگ دست ديگری است.
چهارم اين است که مبنای اسلام برای پذيرش اصل به عنوان اصل و جنگ به عنوان ضرورت چه مبنای دينی در آن نهفته است يعنی اسلام از چه زاويهای از چه پايگاهی اعتقادی و بينشی آمده و اصل رو ارائه کرده است میشود مبانی مختلفی را برای آن ذکر کرد يکی اين که همة انسانها دارای فطرت خداجويی هستند حالا مسلمان کافر و غيره اسلام میگويد من اين فطرت را میتوانم فعال بکنم و برای آن برنامة خاص دارم والا همه انسانها دارای اين فطرت خداجويانه هستند وقتی که همه فطرت خداجويی را دارند طبيعتاً خداجويی يعنی زيبايی خواهی، صلح خواهی هماهنگی اين فطرت خدا جويانه يک ظرفيت بسياری است که در آن زيبايی و انسانيت خوبی و صلح و صفا همه چيز در اينجا برای احيای اين فطرت خداجويانه نهفته است جنگ که مواقع ضروری لازم است اما در مواقع به اصطلاح اصلی طبق قرآن (الا سبيل ربک بل المحکمه) است حکمت بايد باشد (الموعضه الحسنه) باشد و حتی اگر هم به مجادله کشيد يک مجادلة احسن باشد نه يک مجادلهای که جنگ شود مبنای ديگر اين است که خداوند مظهر رحمت بودن خداوند در قانون و دين او هم جلوه میکند و لذا پيغمبر ما (رحمه الللعالمين) است اصلاً رحيم بودن صفت خداست اما پيغمبر صلي ا… عليه و آله او هم بايد پيام آورد و رحمت باشد يعمی تجسم بخش به رحمت خدايی است. البته در جايی ممکن است جنگ تحميل بشود و پيامبر صلی ا… عليه و آله چارهای نداشته باشد جنگ را قبول بکند ولی اين به معنای اصل بودن جنگ نيست به معنای به اصطلاح استفاده از يک ضرورت است نه استفاده از اصل اگر جنگی را بپذيرد آن در اين حال و با اين مبانی اگر وارد جنگ بشويد همه آن مبانی فعال يعنی رحمت بودن دين سازگار است با اين که اصول حقوق بشردوستانه رعايت بشود اصولش چيست؟ اينکه حسن نيست نشان بدهيد يکی از اصول حقوق بشر حسن نيت است يعنی در جنگجو و رزمنده بايد حسن نيت نشان بدهد اگر شما بدون هيچ مبنای دست به کشتن دشمن در جنگ نکنيد اين حسن نيت نيست که و اصلاً با آن مبنای اصل دين ناسازگار است با يکی ديگر از اصول حقوق بشردوستانه ضرورت است که میگويد بنا به ضرورت بايد جنگ شکل بگيرد و بنا به ضرورت بايد تداوم پيدا بکند. اصل، جنگ نيست اصل صلح جنگ ضرورت و وقتی چيزی به عنوان ضرورت پذيرفته میشد بنابراين شروعش بايد به اصطلاح هم بايد به اصطلاح بر پاية اصل ضرورت باشد و لذا ما در روايتها هم داريم که حضرت امير المؤمنين علی عليه السلام میفرمايد: شما جنگ را شروع نکنيد بگذاريد آنها اول شروع کنند اگر بنا است جنگی هم شروع شود شروع کننده آنها باشند اين مطلب نشان میدهد که همين تفکر را اسلام داشته.
آيا حقوق بشردوستانه در اسلام بر حيوانات و محيط زيست نيز مرتبط میشود؟
بله اگر شما بپذيريد که تخريب محيط زيست يک آسيب به زندگی بشری و آيندة کره زمين است در جنگ يک حمله يک کشتن با يک سطح کشتار جمعی ممکن است يک کشور را پيروز کند اما پيروزی آنقدر ارزش دارد که انسان ريسک بکند و جامعة جهانی را به مخاطره بيندازد و امکان زيست را از نسلهای آينده بگيرند.
اين مبانی که البته به آن اشاره کرديد که اسلام به آنها معتقد است آيا ديدگاه شيعه هم به همين اصول معتقد است يا تفاوتهايی را هم دارد؟
در اين رابطه بايد بگويم که ما در ارتباط با اينکه اسلام چه نگاهی به جنگ دو منبع در اختيار داريم منبع اول همين بحثهای تحليلی است که اصل بر جنگ است يا بر صلح و مبنای آن که اين در قرآن است. در اين زمينه ممکن است گاهی برداشتهای متفاوتی شود و بعضی به خاطر جهالت و ناآگاهی همه اين مبانی را عبور کنند واقعيتها و اين اصل را ناديده بگيرند و دچار يک برداشت پر از خطا و به دور از اجتهاد صحيح به سمت افراطیگری بروند که نمونه آن را در گروه القاعده ميبينيم که آن را نبايد به حساب اسلام گذاشت وقتی گفته میشود اسلام يعنی بايد برويم و با توجه به زيرساختهای اعتقادی و مبانی کلامی که خداوند آن صفات را دارد و با توجه به آن زيرساختهای دين و پايهای اعتقادی دين و صفاتی که پيامبر عالی قدر اسلام صلي ا… عليه و آله دارد ببينی اصل بر جنگ است يا صلح آيات قرآنی را هم در همين زمينه تفکيک کنيم اين يک منبع است يک منبع ديگر هم وجود دارد که روايات و نصوصی است که در ارتباط با جنگ وارد شده در اين رابطه يک منبع مشترک وجود دارد بين شيعه و سنی و آن سخنی است که پيغمبر صلي ا… عليه و آله در لحظه يک جنگ حساس رخ داد و آن فتح مکه است دو طرفين کاملاً نسبت به هم دچار يک حس خاص شده و بودند طبيعتاً اولين چيزی که به ذهن تبادر میکند اين است که سردسته مشرکان که به دستور پيامبر صلی ا… عليه و آله کشه شود و لذا میبينيد که شماری هم که در آن جنگ برمیخيزد در اثناء جنگ اين است که امروز روز انتقام است يعنی آن شعار، شعار يک نفر نبود شعاری بود که از يک وضعيت و يک وضع روحی حاکم بر لشکر اسلامی که حال بعد از مدتی توانستهاند موقعيتی را پيدا کنند مطرح شد شعاری که از دل و از روحيه جنگجويان اسلامی بر میخواست در چنين شرايطی پيغمبر اسلام صلی ا… عليه و آله يک عملی را از خودش نشان داده که اوج رعايت حقوق بشر دوستانه است به تعبير امروزی و آن اين بود که پيامبر صلی ا… و عليه و آله فرمود: امروز روز رحمت است. با اين سخن کار به جايی رسيد که پيغمبر صلی ا… عليه و آله حتی منزل ابی سفيان را محل امن قرارداد آن يک نوع کرامت به انسان بخشيدن است که بالاترين از آن را نمیتوان تصور کرد. همچنين در سيرة پيامبر صلی ا… عليه و آله مشاهده میشود که ايشان فرمودهاند: اگر کسی از جنگ کناره گرفت ديگر متعرض او نبايد شد کس ديگری هم وجود دارد که مربوط به امير المؤمنين علی عليه السلام که نصوحی و کلمات و حتی رفتارهای بسيار فراوانی از ايشان باقی مانده که دستورهای متعددی رو حضرت صادر کرده است که اين را البته اهل سنت هم نقل کردهاند.
نظرات